تمامِ ناتمامِ من

در مسیر زندگی

روزهای تنگنای زندگی بسیار عجیب اند ، همه چیز در خود دارند ، سرشار از سوالند.
نمیدانم چه خواهد شد؟
اینکه آیا این روزهای سخت نفسم را میگیرد ؟
اینکه آیا تاب و توان تحمل دارم ؟
اینکه چرا من ؟ و بسیاری اینکه و چرای دیگر …
اما همه اینها یک طرف قضایای ماست ، طرفی که ما ناخودآگاه سمت آن کشیده میشویم ، چراکه سرراست ترین و راحت ترین سوالاتی است که به فکر ما خطور میکند بیایید برای یکبار هم که شده روی دیگر سکه زندگی را ببینیم . اینکه دنبال چرایی قضایا باشیم بد نیست ولی در همان حد که دلایل و علل آن قضایا و اتفاقات نا خوشایند رابدست آوریم .افراط در کشف چرایی ، انرژی و توان را برای حل مسئله و مشکل کاهش می دهد.
“من از پَسَش برمی آیم”؛
این جمله سرشار از حال خوب و ادامه حیات است. شاید غرور و خودبینی چاشنی اش باشد ولی قطعا از نوع خوبش هست. امید به حل مشکلات کلیدواژه و در واقع قدم نخست در عبور و پشت سر گذاشتن آن هاست.
ادامه دارد …

1 دیدگاه

پاسخی بنویسید