کتاب “موش ها و آدم ها”
کتاب «موشها و آدمها» نوشته جان اشتاین بک (۱۹۶۸- ۱۹۰۲)، نویسنده آمریکایی است.
جان ارنست استاینبک جونیور که در ایران به نام جان اشتاین بک شناخته میشود، در سال ۱۹۶۲ موفق به کسب جایزه نوبل شد، او در کارنامهاش جوایز مهم دیگری چون پولیتز را نیز دارد.
بیشک مهمترین اثر او، رمان «خوشههای خشم» توانسته شهرتی مثال زدنی برایش به ارمغان بیاورد و اشتاین بک را تبدیل به یکی از نویسندگان ماندگار در تاریخ ادبیات جهان کند.
رمان «موشها و آدمها» نیز یکی دیگر از آثار شناخته شده اوست در طول سالیان منبع الهام بسیاری از نویسندگان، فیلمسازان و دیگر هنرمندان بوده است.
این کتاب که همزمان با رکود اقتصادی نوشته شده، روایت دو دوست به نامهای جرج میلتون و لنی اسمال است که با مهتری اسبها روزگار میگذرانند. مهمترین رویای این دو آن است که روزی زمینی از آن خود داشته باشندف که بتوانند در آن خرگوش پرورش دهند.
اما این رویا که بنیانش در ذهن کودکانه لنی شکل گرفته است تبدیل به کابوسی عجیب میشود. لنی تنها در یک مواجه کودکانه با زن پسر ارباب مرتکب قتل میشود و این خود سرآغاز ماجراها و تغییراتی است که زندگی این دو نفر و اطرافیانشان را تحت تاثیر قرار میدهد.
در بخشی از کتاب «موشها و آدمها» میخوانیم:
« برکه سبز عمیق رود سالیناس هنوز اواخر بعدازظهر را میگذراند. اکنون دیگر خورشید دره را ترک گفته بود تا ستیغ تند کوهستان گابیلان را در پیش گیرد و بالا رود. نوک تپهها از آفتاب در حال غروب به سرخی میگرایید، اما در کنار برکه میان چنارهای پلیسهدار، سایبانی دلنشین پدید آمده بود.
یک مار آبی با چابکی و نرم رفتاری در سطح برکه شناور بود و سر پریسکوپ مانندش را از سویی به سویی دیگر میگرداند. مار طول برکه را درنوردید و به پایهای بیحرکت حواصیلی نزدیک شد که در سطح کمعمق برکه ایستاده بود. سر و نوک ثابت حواصیل نیزهوار در آب فرو رفت و در یک لحظه، مار کوچک را در حالیکه دُمش بهطرز جنونآسایی تکان تکان میخورد، به منقار گرفت.
هجوم دوردست باد، زوزه کشید و از میان تاج درختان عبور کرد و حرکتی موج مانند در شاخههای درختان پدید آورد. برگهای درختان چنار، سطح نقرهگون خود را نمایان کردند و باد برگهای قهوهیی و خشک را چندمتری آن سوتر راند و سپس ردیف در ردیف، امواج ظریف و ملایم باد جریان یافت و در سطح سبز برکه شکنجی افکند».